رسولی محلاتی : آقا (خامنه ای) غالباً مقروض است و حتی گاهی از پاسدارهای شخصی خود {پول} قرض میکند/ چرخ گوشت خانه وی دستی است
رسولی محلاتی٬ مسئول «وجوهات و مسائل شرعی» دفتر علی خامنهای میگوید بخشی از «هزینه زندگی» رهبر جمهوری اسلامی از محل هدایا و نذورات تامین میشود.
بخشهای از سخنان آیت الله رسولی محلاتی :
یک بار به ایشان گفتم: «در دفتر شما که هستم، برای کارهای خودم هم تلفن می کنم و این کارها هیچ ربطی به دفتر و کار شما ندارند. وضعیت اینها چطور می شود؟» فرمودند: «شما از دفتر ما حقوق می گیرید؟» گفتم: «خیر»، گفتند: «بسیار خوب باشد به حساب حقوقتان».
همه اینها را خیلی طبیعی می گوید و هیچ تصنع و ریایی در کار نیست. بعد مکررا دیدم دقت ایشان خیلی بیشتر از این حرف هاست. حتی شنیدم گاهی بچه هایشان که برای درس و کلاسشان نیاز داشتند ورقه هایی را فتوکپی کنند و از دستگاه فتوکپی دفتر استفاده می کردند، آقا فهمیده و گفته بود: «این چه کاری است که می کنید؟ اگر هم فتوکپی گرفتید، پولش را همانجا کنار دستگاه بگذارید». متصدی دستگاه فتوکپی که می آمد می دید مقداری پول کنار دستگاه است. که پس از پیگیری فهمیده بود مربوط به فرزندان آقا و این کار دستور ایشان است.
از این موارد زیاد است. آدم متحیر می ماند. اگر احتیاط و زهد و پرهیز این است، پس ما چه کار می کنیم!
معاش ایشان از کجا تأمین می شود؟
خانه ای از قدیم در خیابان ایران داشتند که آن را اجاره داده اند و همچنین از محل بخشی از هدایا و نذوراتی که برای شخص ایشان می آورند.
غالباً هم ایشان مقروض است. حتی گاهی از پاسدارهای شخصی خودشان قرض می کنند. گاهی که نذورات را برایشان می برم، می بینم که مثلاً صدا می زنند: «آقا رضا! بیا قرضت را پس بگیر». نذورات برای ایشان زیاد می آید.
فرزندان ایشان هم طلبه هستند و ایشان شهریه ای که به بقیه می دهند، به آنها هم می دهند. یک بار احساس کردم یکی از این بچه ها گرفتار است. برای آقا پیغام دادم که احساس می کنم بعضی از آقازاده های شما گاهی در سختی زندگی می کنند. گاهی پول هایی پیش من می آورند که وجوهات نیست و می شود به یک طلبه داد تا درس بخواند. اجازه بدهید گاهی از این پول ها به آنها بدهم. فرموده بودند: «چنین کاری نکنید. لازم باشد خودم این کار را می کنم».
گاهی به اتاق شخصی ایشان رفته ام. تنها فرش خانه ایشان یک قالی تبریزی معمولی نخ نماست که پرز بعضی جاهای آن هم رفته است.
ظاهراً آن هم جهیزیه خانم ایشان بوده است.
حاج خانم ما هم که به خانم ایشان رفت و آمد دارند، یک وقت می گفتند حتی چرخ گوشت خانه آقا هنوز از همان چرخ گوشت های دستی قدیمی است. من چیزهایی را می شنوم که می گویم اگر زهد و تقوا و احتیاط در بیت المال این است، پس جای ما قعر جهنم است و اصلاً ما چه می گوییم؟ ایشان خودکاری را که مال دفتر خودش هست، قبول نمی کند و می گوید اگر مال خودت بود قبول می کردم، ولی مال بیت المال را قبول نمی کنم و آن وقت ما این طور بی حساب و کتاب و گَل و گشاد خرج می کنیم و باکی هم نداریم. اگر این طور باشد، پس جای ما ته جهنم است! مگر این که خدا با کرم و لطف و بزرگواریش با ما رفتار کند. کار خیلی مشکل است.
یک بار به ایشان گفتم: «در دفتر شما که هستم، برای کارهای خودم هم تلفن می کنم و این کارها هیچ ربطی به دفتر و کار شما ندارند. وضعیت اینها چطور می شود؟» فرمودند: «شما از دفتر ما حقوق می گیرید؟» گفتم: «خیر»، گفتند: «بسیار خوب باشد به حساب حقوقتان».
همه اینها را خیلی طبیعی می گوید و هیچ تصنع و ریایی در کار نیست. بعد مکررا دیدم دقت ایشان خیلی بیشتر از این حرف هاست. حتی شنیدم گاهی بچه هایشان که برای درس و کلاسشان نیاز داشتند ورقه هایی را فتوکپی کنند و از دستگاه فتوکپی دفتر استفاده می کردند، آقا فهمیده و گفته بود: «این چه کاری است که می کنید؟ اگر هم فتوکپی گرفتید، پولش را همانجا کنار دستگاه بگذارید». متصدی دستگاه فتوکپی که می آمد می دید مقداری پول کنار دستگاه است. که پس از پیگیری فهمیده بود مربوط به فرزندان آقا و این کار دستور ایشان است.
از این موارد زیاد است. آدم متحیر می ماند. اگر احتیاط و زهد و پرهیز این است، پس ما چه کار می کنیم!
معاش ایشان از کجا تأمین می شود؟
خانه ای از قدیم در خیابان ایران داشتند که آن را اجاره داده اند و همچنین از محل بخشی از هدایا و نذوراتی که برای شخص ایشان می آورند.
غالباً هم ایشان مقروض است. حتی گاهی از پاسدارهای شخصی خودشان قرض می کنند. گاهی که نذورات را برایشان می برم، می بینم که مثلاً صدا می زنند: «آقا رضا! بیا قرضت را پس بگیر». نذورات برای ایشان زیاد می آید.
فرزندان ایشان هم طلبه هستند و ایشان شهریه ای که به بقیه می دهند، به آنها هم می دهند. یک بار احساس کردم یکی از این بچه ها گرفتار است. برای آقا پیغام دادم که احساس می کنم بعضی از آقازاده های شما گاهی در سختی زندگی می کنند. گاهی پول هایی پیش من می آورند که وجوهات نیست و می شود به یک طلبه داد تا درس بخواند. اجازه بدهید گاهی از این پول ها به آنها بدهم. فرموده بودند: «چنین کاری نکنید. لازم باشد خودم این کار را می کنم».
گاهی به اتاق شخصی ایشان رفته ام. تنها فرش خانه ایشان یک قالی تبریزی معمولی نخ نماست که پرز بعضی جاهای آن هم رفته است.
ظاهراً آن هم جهیزیه خانم ایشان بوده است.
حاج خانم ما هم که به خانم ایشان رفت و آمد دارند، یک وقت می گفتند حتی چرخ گوشت خانه آقا هنوز از همان چرخ گوشت های دستی قدیمی است. من چیزهایی را می شنوم که می گویم اگر زهد و تقوا و احتیاط در بیت المال این است، پس جای ما قعر جهنم است و اصلاً ما چه می گوییم؟ ایشان خودکاری را که مال دفتر خودش هست، قبول نمی کند و می گوید اگر مال خودت بود قبول می کردم، ولی مال بیت المال را قبول نمی کنم و آن وقت ما این طور بی حساب و کتاب و گَل و گشاد خرج می کنیم و باکی هم نداریم. اگر این طور باشد، پس جای ما ته جهنم است! مگر این که خدا با کرم و لطف و بزرگواریش با ما رفتار کند. کار خیلی مشکل است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر