یکی از ناهنجاری های روانی در جامعه ایران فرافکنی است. فرافکنی مبحسیست در روان شناسی که اول بار زیگموند فروید آنرا مطرح کرد. فرافکنی به معنای یافتن مقصری به غیر از خود، نپذیرفتن مسئولیت نسبت به اعمال و کردار خود و نداشتن حس تعهد به رفتارهای خود است.
افراد شاغل در پست های استبدادی در رفتار با هموطنانشان، سعی در انتقال فشارهای عصبی ناشی از خود (آنچه در درون می گذرد) به دیگر هموطنان یا به محیط دارند. فرافکنی یعنی نسبت دادن ناآگاهانه اعمال، عیبها و امیال ناپسند خود به دیگران که در واقع ساز و کاری پدافندی به شمار میآید.
مسئولین جمهوری اسلامی و همه حکومت های دیکتاتوری، همواره حقایق را انکار می کنند. عوامل حکومتی مستبد همواره به جای اعتراف، استعفا، معذرت خواهی و سعی در جبران اشتباهات فاحش و گاه نابخشودنی چون قتل و شکنجه هم میهنان، انگشت اتهام به سوی مردم، روشنفکران، دشمنان خیالی، حتی مقتولین و قربانیان می گیرند!.
در کشورهای پیشرفته و موفق جهان، حتی هنگامی که در پیاده رو راه می روید، اگر فردی بخواهد با عجله از کنار شما عبور کند، از شما معذرت می خواهد.اما در کشور اسلامی ایران یک مرد جوان ۳۵ ساله از خانواده ای فقیر به جرم وبلاگ نویسی تا حد مرگ شکنجه و کشته می شود، و رئیس نیروی انتظامی از برکناری رئیس شکنجه گاه انتقاد می کند!. حال آنکه تاریخ حکومت ظلم و جور اسلامی ایران شاهدیست که رئیس شکنجه گاه ها چون قاضی مرتضوی از شغلی برکنار شده و به شغل های بالاتری نیز ارتقاء خواهند شد!.
درصد بالایی از نیروی انتظامی، پلیس و … در ایران و هر حکومت استبدادی دیگر، متشکل از جنایتکاران حرفه ای است. این اراذل و اوباش برای محکم کردن پایه های لرزان حکومت های دیکتاتوری به کار گرفته می شوند. مسئولیت این افراد قتل مخالفین به ویژه روشنفکران و خاموش کردن هر صدای اعتراض با ایجاد رعب و وحشت است. حمله گروهای لباس شخصی، شکنجه و تجاوز به زندانیان، قتل های زنجیره ای روشنفکران و نیروی های انتظامی که با ماشین پلیس از روی مردم معترض رد می شوند، از جمله اختیارات این جنایتکاران حکومتی محسوب می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر