۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه

هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.

اعدام به خودیِ خود، یک جنایت تمام عیار بر علیه بشریت است؛ ستاندن جانِ یک انسان، به هر دلیلی به قَدری زشت و به دور از وجدان و شرافت است که اگر تَمامی دادگاه های دُنیا نیز حُکم بَر درستی اعدام دَهند، باز هم چیزی از پَستی این عملِ قرون وسطایی نمی کاهد.
 

 
با استناد به ماده سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر که می گوید:
” هر فردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است “، هیچ کس حق و اجازه ستاندن جانِ انسانی را از وی ندارد و چنین عمل ننگینی نقض آشکار حقوق بشر است. همانطور که هزاران هزار بار گفته و نوشته ایم، اعدام همانند قتلِ عَمد است و مجازات بسیار متحجرانه ای است و باید که برچیده شود.
حکومت جنایتکار اسلامی ایران جلوه ای نو به اعدام های بی شمارش بخشیده و سیاستی در پیش گرفته تا با اعدامِ جوانان در میدان های شهرها و یا استادیوم های ورزشی و… تَرس را در تار و پودِ جامعه مان نهادینه کند؛ شوم بختانه بخش بزرگی از مردمان بی فرهنگ و خرد باخته و مذهبی ایران نیز با استقبالِ بی نظیر خود از این اعدام های عمومی، بدین نمایش های تأسف بار مشروعیت داده اند.
به راستی زبان از بیان میزانِ قصاوت قلبی و بی مهری مردمانی که سپیده دَم بَرای تماشایِ جان دادن یک انسان بینوا که قُربانی سیاست های غلط اقتصادی و همچنین جَو نادرست اجتماعی مملکت خود است، جَمع می شوند و برای جلادان هورا می کشند و از فَرطِ شادی و هیجان جیغ کشیده و بالا و پایین می پرند، قاصر است.


 

۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

غلامرضا معصومی : چند تن از ساکنان منطقه‌ای تاسیسات هسته‌ای UCF اصفهان دچار مشکلات ناشی از تشعشات اتمی شده اند.

کنترل تشعشعات اتمی و ساخت نیروی هسته ای صلح آمیز خارج از قدرت حکومتیست که بوسیله اراذل و اوباش مذهبی اداره می شود.
 
 
 
 
حکومتی که مسئولینش نه بر اساس دانش و لیاقت بلکه بر پایه خرافات مذهبی و رذالت در سرکوب مردم انتخاب می شوند. حتی شرافت و قدرت نجات جان کارکنان خود را ندارد. چنانچه هر زمان که زمان آن فرا رسد. چون سرنوشت سعید امامی با کاسه ای واجبی از جنایت خونین آنان تشکر می کند. پس حتی کارکنان حکومت اسلامی بویژه نیروی انتظامی، خائنین به مردم، شکنجه گران، کارکنان نیرو گاههای اتمی و…، هرگز در امنیت نیستند و نخواهند بود.
پس تعجبی نیست که چندی پیش به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از رییس مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی ایران غلامرضا معصومی، چند تن از ساکنان منطقه‌ای تاسیسات هسته‌ای UCF اصفهان دچار مشکلات ناشی از تشعشات اتمی شده باشند. به نقل از همین منبع از حدود دو سال پیش، آموزش یک نیروی ویژه اورژانس هسته‌ای آغاز شده است که وظیفه اش ارائه خدمات به آسیب دیدگان احتمالی در صورت وقوع آلودگی های هسته‌ای است.
سرطان،‌ خونریزی، بروز ‌مشکلات در دستگاه هاضمه، بیماریهای عفونی، عقیم شدن مردان و نازایی در زنان، جهش ناگهانی و بسیار خطرناک کروموزم ها در انسان ها و تولد کودکان اتمی و…از اثرات فجیع قرار گرفتن بدن انسان در معرض تشعشعات هسته ای می باشد. پروفسور پاتریک گورمِلون مدیر امور حفاظت انسان در برابر اشعه رادیویی موسسه فرانسوی حفاظت اشعه و ایمنی هسته ای، در مصاحبه خود با فرانس پرس درباره “ برسی اثرات تشعشعات هسته ای ” چنین می گوید:
“برای مردمی که در معرض آلودگی به چنین اشعه های رادیو اکتیوی هستند،‌ خطر اصلی ابتلا به انواع سرطان از قبیل خون، ریه،‌ روده بزرگ و غیره است. میزان خطر به نسبت شدت اشعه دریافتی در هر فرد متفاوت خواهد بود. به منظور جلوگیری از سرطان تیروئید به ویژه در میان جمعیت جوان اعم از کودکان و‌ نوجوانان و زنان باردار و شیرده پاستیلهای یددار بین آنها توزیع شده است تا به این ترتیب با اشباع غده تیروئید از تثبیت ید رادیو اکتیو در این غده ممانعت به عمل آید.”


۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

امواج پارازیت، ایران را به بزرگترین کوره آدم سوزی دنیا مبدل کرده است .

ایران، بزرگترین کشتارگاه سقط جنین اجباری در جهان است، و حکومت اسلامی ایران سردمدار بزرگترین کشتار جنین انسان در جهان می باشد.




هشدارهای در راه بودن سونامی های سرطان‌ ها بویژه سرطان پستان در زنان و عقیم شدن مردان در ایران تحت تاثیر اثرات بسیار مخرب پرتوهای پارازیت‌ بر سلامتی سلول‌های بدن انسان است.
امواج پارازیت منشاء بسیاری از بیماری‌ها و به طور قطع موجب اختلال در سیتسم ایمنی بدن انسان است. آمار سرطان و سقط جنین آنچنان ناگهانی و سرسام آور رو به افزایش است که حتی بسیاری از مسئولین حکومت اسلامی نسبت به این جنایت هولناک بشری زبان به اعتراض گشوده اند. اما خواب خرگوشی سردمداران دیکتاتور ایران را، تنها تجمعات خیابانی و اعتراضات میلیونی بر هم خواهد زد. نه اعتراضات و هشدارها و آمارهای پزشکی.


 

۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

احمد نعمت بخش : استفاده از مخلوط متانول ۳۵ درصدی در بنزین برای جان و سلامت انسان‌ها بسیار خطرناک است .

جدیدترین خبر باورنکردنی از اقدامات جنایتکارانه حکومت اسلامی برای قتل عام دسته جمعی مردم ایران .
 
 

 
ازمتن نامه هوشدارانه احمد نعمت بخش دبیر انجمن خودروسازان ایران به سازمان محیط زیست برداشت می شود که می نویسد: ”استفاده از مخلوط متانول ۳۵ درصدی در بنزین برای جان و سلامت انسان‌ها بسیار خطرناک است.”
بخارهای برخاسته از متانول به شدت سمی بوده و علاوه بر صدمات ریوی، حتی ممکن است باعث کوری چشم شود!. همچنین استفاده از سوخت متانول ۳۵ درصدی در بنزین؛ سیستم سوخت رسانی، باک ، فیلتر و پمپ بنزین ، لوله های فلزی ، واشرها و قطعات پلاستیکی خودرو را دچار خوردگی شدید کرده، در نتیجه سبب نشت بنزین می شود، که خطر آتش سوزی خودروها را تشدید می کند.
در همین راستا، رئیس فراکسیون محیط زیست و توسعه پایدار مجلس  , با تأکید بر اینکه بنزین تولید داخل تا ۱۰ سال آینده یک نسل از کودکان کشور را به بیماری‌های بهبود ناپذیر مبتلا می‌کند، گفت:“اعلام آمار و هشدارها درباره آلودگی هوا موجب افزایش فشار بر مسئولان و تلاش برای کاهش عوامل بروز این پدیده در کشور می‌شود.”
متانول به طور کلی یکی از مشتقات الکل است. این ماده معمولا در ترکیبات سوختی با گازوئیل ترکیب شده و به صورت محدود در موتورهایی با سیستم احتراق داخلی مورد استفاده قرار می گیرد. به گزارش خبر گزاری بی بی سی در بعضی از کشور‌های اروپایی و همچنین برای حدود یک دهه در ایالت کالیفرنیای آمریکا از سوخت متانول استفاده می‌شد.
علی فرنود کارشناس محیط زیست در سوخت‌های دیزلی، به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید: ”در حال حاضر در آمریکا بیشتر از سوخت حاوی اتانول تا ترکیب ۱۵ درصد استفاده می‌کنند”.
در اروپا از سوخت اتانول استفاده می شود که از منابع گیاهی چون ذرت و نیشکر قابل تولید می باشد. شگفت انگیز این که در ایران، خوردن مشروبات الکلی ممنوع می باشد، و مجازات وحشیانه و بیرحمانه ای در حد شلاق و اعدام دارد. ولی تنفس بخارات سمی مشتقات الکلی برای مرگ دسته جمعی مردم ایران آزاد و حتی اجباری است!.”

۱۳۹۱ بهمن ۷, شنبه

در دوران چند هزار ساله تاریخ ایران بیگانگانی چون اسکندر، مغول، تاتار، ترکان و ... بر این کشور تاختند، ولی سرانجام در فرهنگ، آداب، رسوم، و آیین ایران ذوب شدند ولی تازیها با ما چه کردند ؟

همانگونه که می دانیم  تازیان در درازای 6 سده خاک ایران بزرگ آن روز را به توبره کشاندند.



بر همه چیز و همه جا دست یافتند، به زنان تجاوز کردند و مملکت را به غارت بردند. تازیان جنایتکار، نه تنها یک خشت روی خشت نگذاشتند، بلکه ساختمان ها راحتی دیوارها و کاخ با شکوه تیسفون را نیز ویران نمودند. تا آن که سرانجام هلاکوخان موغول با کشتن آخرین خلیفه عباسی، به شر چپاولگری و استثمار غیر انسانی تازیان پایان بخشید و کشورمان را به میزان زیادی از زیر سلطه آن بی خدایان و جانوران بی انصاف نجات داد.
حکومت اسلامی ویا بازمانده و تفاله همان تازیان متجاوز، در این سه دهه تا توانسته بر هرچه ایران و ایرانی است پا گذاشته، و بر همه آداب، رسوم، تاریخ، و فرهنگ ما را خط بطلان کشیده است. در رسانه های کشور که همگی در اختیار آخوند و مزدوران حکومتند، کمتر سخنی از ایران و ایرانی زده، و یا دیده می شود.
خاطره ها، نوشته ها، کتاب ها، یادبودها، زایش، مرگ، مراسم، جشن ها، سوگواری ها، و به طور کلی هرسخن در هرجا و در هرزمان، تنها از مردگان اسلام است که در گذشته و در زند خود وبال گردن نیاکان ما بودند، حالا نیز خاطره مرگ آنان برای ما مصیبت، و برای حکومت  منشاء خیر و برکت و دکان رزق و روزی است.


۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

گویا خواب سنگینی داشته ایم، خوابی که ۳۴ سال به درازا کشید.

با این خواب غفلت و نادانی ما، حکومت بیرحم و غارتگر، هر لحظه و هر آن، به غارتگری خود پرداخته، و همچنان مانند موریانه تار و پود این کشور رامی خورد و نابود می سازد. بنابراین، اکنون زمانی است که از خواب گران خود بیدارشویم و پای حکومت را از چپاولگری کوتاه کنیم. اگر امروز که کمی دیر شده، این کار را انجام ندهیم، فردا خیلی دیر است و ما سند بندگی و بردگی خود را امضاء نموده، و حلقه دار را به گردن خود آویخته ایم .
 
 

 

 
هر کس، هرجا، و در هرمقام، باید باحکومت ستمگر، به راههای گوناگون، مبارزه کند.
شرکت نکردن در مجالس آخوند، نگاه ننمودن به برنامه های تلویزیون و گوش ندادن به رادیوهای حکومت، و نخریدن جنس و کالایی که حکومت ستمقیماً در آن دست داشته است.
با حامیان حکومت، آنان که سر سپرده و مزدورند، باید روش های مبارزه ای و زیان وارد کردن در پیش گرفت. زیرا انان با حرف و گفتگو دست از خیانت خود بر نمی دارند. ولی با امت خردباخته و فریب خورده، باید به بحث و گفتگو نشست.
هرفرد باید در کار خود آنچان سستی و وقفه به وجود آورد که نا به سامانی و نا همآهنگی در همه ارکان کشور به وجود آمده، و آخوند به وحشت افتد.
هرایرانی که دست بر قلم دارد و می تواند نامه ای بنویسد، به ویژه ایرانیان برون از کشور، باید به سازمان های بین المللی، سفارت خانه های دولت های در ارتباط با ایران، نامه های روشنگری، اطلاعاتی و اعتراضی ولو به فارسی، بنویسند و ظلم و ستم و بیگانگی  حکومت ضد مردمی ایران را یاد آور شوند.
همه گروهها و فعالان سیاسی باید دست از تکروی خود بردارند، و با گروههای دیگر و مردم ایران، یک اتحاد و همبستگی ملی به وجود آورند. این اتحاد می تواند هر حکومت  کشتارگری را به سایه کشانده و از پای در آورد. ما باید مانند مردم مصر، هر نابه سامانی و نادرستی می بینیم در خیابان ها و میدان های شهر به اعتراض به دور هم جمع شویم. مبارزه و در تنگنا قرار دادن حکومت کشتارگر را باید از مردم سوریه یاد بگیریم. آیا ما از آنان کمتریم؟!.

۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

در هربرخورد و عملکرد ضد مردمی ویا بی خردانه رژیم و مزدورانش، خود را کنار کشیدیم، زیرا خود را در جریان سیل و معرض خطر ندیدیم.

در روزهای نخست ده فجر، سکوت ما به آخوند قدرت داد که رفته رفته دامنه زورگویی و تجاوز خود را ادامه داده، و ده روز فجر خود را به سه دهه زجر ما مردم گسترش بخشد.




در آغاز، سلحشوران ارتش ما را به جوخه اعدام سپردند، ساکت ماندیم. با بیرون کردن استادان ارجمند و بلند پایه دانشگاهها و فرهنگ ما را به لجن کشیدند، حرفی نزدیم. وزیر فرهیخته و گرانمایه فرهنگمان، دکتر فرخ رو پارسا , مهندس عبدالاه ریاضی پدر صنعت و تکنولوژی را اعدام کردند، دم بر نیاوردیم. بر سر زنان، نیمی از جامعه ما گونی و لچک سیاه پوشاندند، بازهم در سکوت ماندیم. در سال ۶۷ چندین هزار از جوانان ما را وحشیانه درون زندانها به دار کشیدند، آه از نهادمان بر نیامد. چوب های دار را در هر گوشه و کنار کشور به پا کردند و فرزندان میهن را به بهانه دروغین قاچاق، دزدی، و اهانت به آخوند متجاوز بیگانه پرست اعدام کردند، ایستادیم و تماشا کردیم، و شاید هم با مزدوران و نوکران رژیم هم آواز شدیم. گروه اوباش و مزدور رژیم، از بام تا شام به هم میهنان ما در کوچه و خیابان، و در خانه هایشان وحشیانه یورش بردند، آنان را دستگیر، شکنجه تجاوز و اعدام کردند، ما بازهم در سکوت ماندیم…
در هربرخورد و عملکرد ضد مردمی ویا بی خردانه رژیم و مزدورانش، خود را کنار کشیدیم، زیرا خود را در جریان سیل و معرض خطر ندیدیم. سهم دریای خزر ما را به یغما فروختند، آن را از خود ندانستیم. دریاچه ارومیه مان را خشکاندند، بازهم با پوزخند آن را نادیده گرفتیم. فرهنگ، تاریخ، و آیین ما را به بازی گرفتند. از خود واکنشی نشان ندادیم.
پول و ثروت مملکت و حق فرزندان محروم و حتی آیندگان این کشور رادزدیدند , در حسابهای شخصی اشان در کشورهای دیگر ذخیره نمودند، ولی آفتابه دزدان را اعدام کردند، دیدیم، شنیدیم، ولی بدان اعتنایی نکردیم. هنگامی که کردستان ویا تبریز به پا خاستند، دیگر استان های ایران از خود جنبشی نشان ندادند. زمانی که شیراز ویا بلوچستان اعتراضی داشت و در برابر رژیم جنبهه گیری نمود، دیگر نقاط ایران را خواب سنگین فرابرد.

۱۳۹۱ بهمن ۴, چهارشنبه

اعدام پشت اعدام . اعدام جنایت است نه مجازات

اعدام در حضور انبوهی از تماشاگران . تخمه، بستنی، سیگار، مردم بی غیرت، مردم بی کار، مردم بی عار! آیا اطلاق عناوینی نظیر مردم بی غیرت یا مردم بی عار بر توده ای از افراد یک جامعه که برای تماشای به دار آویخته شدن یک مجرم گرد هم جمع شده اند اطلاقی درست است؟

 
 
یک مجرم, یک عضو بیمار از جامعه انسانی است. منشاء بوجود آمدن مجرمین در جامعه، در بسیاری از موارد ظلم و ستم سردمداران حکومتی و قوانین غیر عادلانه می باشد. متهمین و حتی مجرمین و جنایت کاران نیز دارای حقوق انسانی هستند. خلاف کاران در صورت اثبات جرم شان از سیاره ای دیگر نیآمده اند بلکه آنها نیز فرزندان همین جامعه هستند. اراذل و اوباش در ایران بیشتر همان بچه های گرسنه محله های فقیر نشین هستند. شاید اگر حق این بچه ها در کودکی یا بزرگسالی بوسیله آقا زاده ها یا ملا ها دزدیده نمیشد، امروز در کارخانه ای مشغول به کار بودند.
شاید اگر برای مزدوران حکومت اسلامی سهمیه های بیشمار کنکور موجود نبود. این خلاف کاران زمان حال در گذشته می توانستند به درستی به دانشگاه روند و فرد مفیدی برای جامعه خود باشند. همه ارگان های انتظامی و قضایی باید سعی در آموزش و تربیت مجرمین برای بازگشت به آغوش جامعه داشته باشند. نه چون شکنجه گران نیروی به اصطلاح پلیس و انتظامی، به خیابان گردی و تحقیر متهمین و ترویج خشونت و نفرت در جامعه بپردازند. رعایت حقوق قانونی متهمین و مجرمین برای تاثیر مثبت در ذهن و زایل نشدن حقوق انسانی شان الزامی است.


 

۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

داشتنِ حجاب اسلامی به مَعنای داشتنِ حیا و عفت و نجابت نیست .

چندی پیش فیلمی بَر روی اینترنت قرار گرفت که دَر آن کامران دانشجو، وزیر علوم حکومت اسلامی را در حالِ بغل کردن، لَمس نمودن و بوسیدن خانم آزاده اردکانی که رییس موزه ملی ایران است، نشان می دهد؛ این فیلم به صورت مخفیانه و از طریق دوربین های نصب شده در آسانسورِ ساختمان کارگزینی وزارتِ علوم ضبط و منتشر شده است.
اینکه آیا واقعن آن مرد وزیر علوم و آن خانم رییس موزه ملی ایران است، هنوز کاملن مشخص نیست اما مسئله چیز دیگری است؛ چگونه است که در حکومت اسلامیِ امام زمانی سزایِ دوستی دختران و پسرانِ جوانِ ایرانی با یکدیگر توهین، تحقیر، زندان و شکنجه است و در هَر کوی و بَرزنی گشت های ارشادِ اسلامی دَر روابط خصوصی و انسانی شهروندان ایران زمین سَرک می کشند تا مبادا، خدایی ناکرده، فعلِ حرامی! صورت گیرد و آبروی مسلمانانِ جهان خدشه دار شود اما اداره جات و سازمان های دولتی مملکت به فاحشه خانه ها و صیغه خانه ها تبدیل شده ان .

 
 
 در این ویدیو  خانم اَردکانی از یک حجابِ اسلامی تمام عَیار برخوردارند و از دیدِ روحانیون مسلمان و رَهبر حکومت اسلامی، وی یک بانویِ کامل و پاک مسلمان است! نخست اینکه این ویدیو خود ثابت می کند که داشتنِ حجاب اسلامی به مَعنای داشتنِ حیا و عفت و نجابت نیست! هَر زَنی دَرمانده ای که تَن به قوانین نکبت بارِ اسلامی داده و بَرایِ لقمه ای نان و یا خواسته های شَخصی دیگری همچون ثَواب بُردن! صیغه این و آن می شَود نیز چادر به سَر دارد و حجاب اسلامی را رعایت می کند!
نکته دیگر اینکه این ویدیو به روشنی ثابت می کند که “حجاب مصونیت نمی آورد” و چشم های ناپاک مردمانی همچون آقای دانشجو، بانوانِ غرق در حجابی همچون خانم اردکانی را نیز از زاویه جنسی بَرانداز کرده و سَرانجام زنان محجبه اسلامی را به بستر های چرکین شان می کشند! حجاب داشتن به مَعنای شرافت و انسانیت داشتن نیست و اصولن حجاب اجباری و زشت زنان مسلمان، با آزادگی و خردگرایی رابطه عَکس دارد؛ هَر چفدر یک زَن با حجاب تَر است، وی بیشتر به اسارتِ دین دَرآمده و توان کمتری بَرای بهره بردن از خرد و منطقش دارد.
نکته آخر اینکه حجاب به شدت اسلامیِ سرکار خانم اردکانی، کام گرفتن را بَرای آقای وزیر بسیار ساده تَر کرده است؛ چرا که وَقتی اشخاصِ دیگری واردِ آسانسور می شوند، آن بانویِ مسلمان حجابش را سِفت تر می گیرد و نقابِ پاکی و عفت به صورت می زند و فکر اینکه خانمِ رییس و آقای وزیر در حال عشق بازی بوده اند، به ذهن هیچ کسی خطور نمی کند.
در یک جمله می توان گفت که حجاب اسلامی خانم رییس تَنها نقابی است که هَرزگی را به بَندگی تبدیل می کند؛ هَر زمان که وی با آقای وَزیر تنهاست نقاب بَر افتاده و وی خودش می شود و کام دل می گیرد اما به محض ورود شخص ثالثی، چادر سیاه رنگی که به سَر دارد را مُحکم بغل گرفته و خود را پاک و مطهر و نجیب نشان می دهد! این یکی از مزایایِ حجاب اسلامی است که هَر زَن بی اخلاق و پست و دون مایه ای را قدیسی آسمانی نشان می دهد!


۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

وحید یامین پور : بد پوششی تجاوز دختران به آرامش روانی مردان است .

وحید یامین پور مجری مذهبی همچون روان پریشی متجاوز چنین گفته است: “بد پوششی , تجاوز دختران به آرامش روانی مردان است!. چرا دختران باید این اجازه را داشته باشند که به لحاظ روانی به مردان جوان فشار بیاورند و تمرکز، آرامش و خانواده آنها را تهدید کنند؟. بد پوششی دختران جوان و رفتارهای تحریک آمیزشان ارتکاب جرایم شدید علیه آنان را تشدید میکند. بد پوششی تجاوز دختران به آرامش روانی مردان است. نتیجه ی طبیعی این اقدام، تهدید شدن خود دختران است. نمی توان فضا را پر از تحریک و تنش کرد و آنوقت انتظار داشت هیچکس خطا نکند.”
 
این اظهار نظر نفرت انگیز و توجیه خشونت و تجاوز به زنان در زمانی گفته شده که بیشتر مردم جهان از تجاوز وحشیانه و کشتن یک دانشجوی پزشکی برآشفته اند. اعتراضاتی که سراسر هند را فراگرفته و دنیا در نکوهش و تحقیر این چنین خشونت غیر انسانی و وحشیانه بر علیه زنان به پاخواست. حتی شنیع بودن این تجاوز و خشونت به حدی بوده که متجاوزین جنایتکار با میله آهنی به بدن این دختر بی پناه تجاوز کرده و دل و روده او را از بدنش بیرون کشیده اند!. در این میان تنها یک بیمار روانی جنسی می تواند برطرف کردن عقده های خودش را، بیشرمانه در تجاوز به زنان و دختران بداند. مطمئنا چنین مردانی با چنین افکار کثیف و دهشتناکی، هیچ آرامش روانی نداشته اند. وگرنه با نگاه کردن به پیکر یا صورت یک بانوی ناآشنا چنین به تجاوز نمی اندیشیدند
تحریک شدن و تجاوز کردن دو مقوله کاملا متفاوت است. بهانه ای که همواره در مورد دلیل حجاب اجباری زنان، ذکر می شود. این است که مردان با دیدن یک زن زیبا تحریک می شوند!. متاسفانه سطح فرهنگ و شعور برخی افراد چون این آقای مجری در حدی نیست که لذت بردن از زیبایی یک انسان زیبا، تحریک شدن و تجاوز کردن را از یکدیگر متمایز کند. اصولا انسان زیبایی را دوست دارد. چه زن زیبایی، چه کودکی زیبا و چه مردی آراسته و دارای تیپی جذاب، هر سه مورد زیبا هستند. اما چنانچه فردی به بدن ایشان دست درازی کند و یا آنان را مورد تجاوز قرار دهد در اینصورت آن فرد متجاوز باید مورد محاکمه قرار بگیرد و نه قربانی جنایت!. باید به چنین مردانی گفت، اگر زنی آراسته و زیبا می خواهید باید لیاقت و شرافت خود را به او ثابت کنید. عشق و محبت او را بدست آورید. نه چون فاقد احساسات انسانی به تجاوز به او بیندیشید. چون خود می دانید هرگز لیاقت چنین محبتی را ندارید.

۱۳۹۱ دی ۲۹, جمعه

جدیدترین افتضاح صدا و سیما، فرزاد جمشیدی به دلیل اغفال یک دختر جوان به ۸۰ ضربه شلاق تعزیری محکوم شد.

حتما بسیاری از مردم از قضیه همخوابگی حجت الاسلام و مسلمین حسینی مجری دو زنه برنامه ” اخلاق در خانواده” در دهه ۷۰ با دختر آلمانی، و عواقب انتقام همسران ایرانی اش آگاه هستند. در جدیدترین افتضاح صدا و سیما، دادگاه کیفری استان تهران فرزاد جمشیدی مجری ارزشی برنامه تلویزیونی “یاد خدا” را به دلیل اغفال یک دختر جوان به ۸۰ ضربه شلاق تعزیری محکوم کرد.

 
اصولااگر مجری یا برنامه پردازی در هر کشوری مرتکب خطا و یا تعرض در حق فردی شود، این خطا، ناپسندیده و قابل نکوش است. اما اگر مجریان مذهبی در یک حکومت اسلامی مرتکب خطا شوند، این عمل بسیار شرم آورتر و تاسف آور تر است. چون این افراد داعیه اعتقاد داشتن به مذهبی که آنرا بسیار خوب تشریح می کنند را دار هستند. در یک کشور پیشرفته مجریان برنامه ها موظف به پاسخگویی به هرگونه اظهار نظر غیر منطقی و یا ترویج خشونت خود هستند و در بیشتر مورد کسانی که نظریه های جنون آمیزی چون وحید یامین پور اظهار کنند برای همیشه از کار در برنامه های تلویزیونی حذف و حتی در دادگاه محاکمه می شوند. این به این منظور است که این افراد در رسانه ها فعالیت دارند و هر نظر غیر منطقی آنها سبب آزردگی مردم و چه بسا تشویق جنایتکاران به خشونت می شود.
تجاوز همانطور که از نامش مشخص است. شکستن و دست یازیدن به حریم شخصی و حق و حقوق واقعی انسانی دیگر است. بدن یک زن متعلق به آن زن می باشد نه به هر مرد هوسران و متجاوزی که حتی لیاقت بدست آوردن توجه و عشق یک زن را نداشته است. متجاوزان بیشتر مردانی هستند که به غیر از تجاوز به یک زن و سکس خونین، از یک رابطه عشقی و سکس معمولی لذت نمی برند. وگرنه چگونه ممکن است یک انسان عادی از عمل جنسی، بدون رضایت زنی خونین و در میان فریاد و ضجه یا حتی بیهوش لذت ببرد!. افرادی که متجاوز هستند یا میل به تجاوز دارند و متاسفانه مجری برنامه های تلویزیونی هستند، بهتر است این افکار بسیار زننده و بیمارگونه را با روانپزشک مطرح کنند و تحت درمان های دقیق روان شناسی قرار گیرند.

۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

باید مردم ما یاد بگیرند که شک نموده، و پرسش کنند

ریشه ی بسیاری از اتفاقات و رخدادهایی که به زیان مردم و کشور می انجامد، جهل ونادانی است.
 
 
 

عمق جهل مردم را آخوند با خرافه گرایی، و تحمیق اذهان عمومی و جوانان و نوجوانان و حتّی کودکان، همواره گسترش می دهد. روایات دینی و احادیثی که از کودکی در ذهن فرزندان ایران سر زمین، ریشه می دواند، موجبات تعصب خشک و ترس از لحظه ای شک کردن به دین را فراهم می آورد و این مجموعه نتیجه ای جز نیاندیشیدن مردم، گسترده شدن جهل و خرافات در بستر جامعه، و قدرت گرفتن ظالم را ندارد.
تا زمانی که مردم یاد نگیرند که شک نموده، و پرسش کنند و ذره ای بیاندیشند، میزان ظلم و جور، وستم به مردم بیشتر شده و آن ها بدون اینکه لب به اعتراض بگشایند، این سختی ها را به عنوان امتحان های الهی پذیرفته و در دل امید دارند که با تحمّل این شرایط سخت، در آخرت در بهشت و در آسایش و رفاه خواهند بود. این فاجعه ی تلخ، به طور کامل در ایران و در فضای مسموم جامعه، مشهود و ملموس است.
می توان با بازگویی حقایق تاریخی و سخن گفتن از تاریخ و تمدن و فرهنگ غنی ایران، پیش از اسلام و اینکه مسلمانان چه بلاهایی سر این مرز و بوم آورده اند، ذهن نسل نو پا و جوانان را باز کرده و به آن ها اجازه ی تفکر و اندیشه داد.
فراموش نشود که نباید و نمی توان عقایدی را به هیچ کس تحمیل نمود، بلکه تنها باید سخن مستدل گفت، و انتخاب را بر عهده ی شنونده گذاشت.
نکته ی دیگر اینکه در راه روشنگری، همواره خطرات و بی احترامی های فراوانی شخص نویسنده و یا سخنگو را تهدید می کند، مسلمانان، و دیگر متعصبان دینی، تاب شنیدن حقایق را ندارند و دست به خشونت و پرخاشگری می زنند، بر ماست که در این راه صبر پیشه کنیم و در راه آزادی ایران، از خود بگذریم.
موجب نهایت خوشنودی است که میی بینیم اکنون، گروه زیادی از جوانان ایران، به حقایق پی برده و مسلک اجداد خویش را می جویند و خواستار برگشت به اصل و هویت واقعی خویشند.


 

۱۳۹۱ دی ۲۷, چهارشنبه

محمدی گلپایگانی : مردم با حضور پرشور و گسترده خود در انتخابات ریاست جمهوری و گوش دادن به فرامین مقام معظم رهبری، توطئه‌های دشمنان را خنثی می‌کنند

محمدی‌ گلپایگانی  : “مردم با حضور پرشور و گسترده خود در انتخابات ریاست جمهوری و گوش دادن به فرامین مقام معظم رهبری، توطئه‌های دشمنان را خنثی می‌کنند”. این کاسه لیس مرکز خلافت با بیان این‌که «دشمنان ایران اسلامی با بسیج امکانات سعی دارند بر انتخابات ریاست جمهوری تأثیر بگذارند»، افزود:
“دشمنان به انتخابات ریاست جمهوری امید بسته‌اند و سعی دارند در این مقطع، با شبهه‌ افکنی مردم را نسبت به انتخابات دلسرد کنند، اما مردم ایران اسلامی نشان داده‌اند پشتیبان نظام و رهبر خود هستند”.


وی خاطرنشان کرد:
“دشمنان از هر کوششی برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی دریغ نکرده‌اند، اما با حمایت همه‌جانبه مردم از ولایت، کشتی انقلاب اسلامی با هدایت مقام معظم رهبری از طوفان‌های حوادث به سلامت عبور کرده است.
وی یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی را احیای ارزش‌های فراموش شده عنوان کرد و گفت:
“برپایی نمازجمعه یکی از دستاوردهای نظام است به‌طوری که در حال حاضر ۷۰۰ نماز جمعه در سراسر کشور برگزار می‌شود که خاری در چشم دشمنان انقلاب اسلامی ایران است”.
گرچه این گفتار ضد مردمی نیازی به توضیح نیست، ولی این نکته را نباید فراموش کرد که این حکومت ضد ایرانی تا کنون ۷۰۰ کانون تحمیر و خردگرایی مردم به پا کرده که برای دکانداری و منافع آخوندهای خیانتکار، مدام به شستشوی مغزی مردم نااگاه و کم سواد ایران می پردازند. بازهم بر همگان لازم و ضروری است که به هر روش می توانند در برابر این بازاریابی و دکان حیله و مکر ملاها ایستادگی کنند.
مردم ما به خوبی می دانند که اکنون بیش از سه دهه است مملکتی به دست دزدان و چپاولگرانی افتاده که کمترین هویت و علاقه ای به سرنوشت مردم، تاریخ، و فرهنگ آن ندارند. به دور چند صد آخوند، بسیجی، و سپاهی غارتگر ضد ایرانی، چاپلوسان و کاسه لیسانی ریز و درشت گردآمده اند که آنان نیز نان تملق و چاپلوسی خود را می خورند.
خودکامه ها، هر نوع اعتراض و انتقادی را دشمنی، کینه توزی، توطئه دشمنان، و ضدیت و تلاش برای براندازی حکومت خود می دانند. تاریخ نشان داده که یک دیکتاتور هرگز نمی تواند منطق پذیر و آزاده بوده، و به گفتار و اندیشه دیگران توجه داشته باشد. بنابراین، تنها راه رهایی و نجات از دست این ستمگران، مبارزه سرسخت و ایستادگی در برابر آنان است. زیرا بنا به یادواره پارسی؛ “توبه گرگ مرگ است”.

۱۳۹۱ دی ۲۶, سه‌شنبه

جنتی : «انتخابات آزاد کلید واژه و رمز شورش شده است همان طور که در گذشته تقلب رمز شورش شد»

جنتی با بیان این‌که «انتخابات آزاد کلید واژه و رمز شورش شده است همان طور که در گذشته تقلب رمز شورش شد» گفت:
“کله گنده‌ها و شکست‌خورده‌های سیاسی امروز از انتخابات آزاد صحبت می‌کنند و یکی از آن‌ها که گردن کلفت‌تر از همه است از مدت‌ها قبل این موضوع را مطرح کرد و بقیه هم به دنبال آن این بحث را مطرح می‌کنند و در خارج هم منافقان، سلطنت‌طلب‌ها، آمریکا و اسرائیل همان را می‌گویند”.


در این گفتار، هدف جنتی بیشتر هاشمی رفسنجانی است که چند بار از انتخابات آزاد حرف زده است. البته رفسنجانی کاملن درست گفته زیرا در انتخابات مجلس که خود رأیی نیاورد و نفر آخر بود، با تقلب، او را به مجلس فرستادند، و بعدها رئیس مجلس شد!.
بلبل زبان نماز جمعه این هفته تهران با بیان این‌که «گفته شده راه براندازی انقلاب و حکومت اسلامی در ایران،‌ انتخابات آزاد است» تصریح کرد:
می‌گویند اگر انتخابات آزاد باشد حکومت را ساقط می‌کنیم و چطور مدعیان سیاست که در دوره‌هایی کار دستشان بود حرف‌های آن‌ها را می‌زنند آیا خجالت نمی‌کشند حرفی که آن‌ها می‌زنند این‌ها هم تکرار می‌کنند.
آخرین بلبل زبانی جنتی با اشاره به این‌ که «عده‌ای از کسانی که فتنه را به پا کرده‌اند امروز طلبکار شده‌اند» ، چنین گفت:
“همان مقامی که به عدالت آن اعتقاد دارید می‌گفت اگر در آن زمان قاضی در دادگاه بودم و فلان کس را به دادگاه می‌آوردند حکم اعدامش را می‌دادم و الان طلبکار شده‌اند که باید انتخابات آزاد باشد تا ما هم بیاییم. حتما فکر می‌کنند که کرسی ریاست جمهوری منتظرشان هست و ما همه به آن‌ها رای خواهیم داد؟”.
دیکتاتورها خود را خدای قدرت، و مالک جان، مال، ناموس، و هستی همه می دانند. آنان به خود اجازه می دهند تا به هرکاری دست زنند، سرمایه و خزانه کشور را به میل و خواسته خود به تاراج دهند، هر فرد بی لیاقت و فرومایه ای را بر پست و ستمی بگماردند، و یا انسان های خردمند و کاردان را بدنام و برکنار سازند.

۱۳۹۱ دی ۲۳, شنبه

سردار نقدی : آموزش علوم انسانى غربی در دانشگاه ها منجر به ترويج شكاكيت و ترديد در مبانى دينى و اعتقادى خواهد شد.

دشمنی حکومت با علوم انسانی و به طور کلی علم و دانش امر تازه و پیچیده ای نیست. سردمداران نظام ضد دانش و علم ایران با بهانه این که سرچشمه علوم انسانی، غرب بوده است به جان این علم افتاده اند. در واقع ترس رژیم از این است که مبادا با آشنایی دانشجویان با مبانی علوم به اصطلاح غربی، به اسلام و انقلاب ضربه وارد شود.

 
از آن جایی که دانشجوی علوم انسانی، منطق را سرلوحه کار خود قرار می دهد، مشخص است که رژیم به مخالفت با آن بپردازد. حاکمیت بارها با انتقاد از وضعیت علوم انسانی به مخالفت با ترویج اندیشه های غربی پرداخته است. انتقادات مسئولان رده بالای نظام از جمله شخص رهبر از آن جمله اند.
و اما ترفندی که رژیم برای خنثی کردن اثر علوم انسانی به کار بسته، طرحی است با نام بومی سازی علوم انسانی که هدف از آن حذف و پاکسازی دروس وارداتی از غرب و جایگزین کردن  اصول اسلامی و انقلابی که منافاتی با عقاید و ارزش های حاکمیت ندارد، می باشد.
نکته ای که طرفداران بومی سازی علوم از آن غافل اند، این است که نمی توان جلوی ورود تولیدات فرهنگی را گرفت و علم حد و مرز نمی شناسد. در طی قرن هفدهم میلادی، همزمان با شکوفایی علم و دانش در غرب، آثار بوعلی سینای ایرانی در اروپا ترجمه و در دانشگاه های اروپایی تدریس می شد. به درستی که نمی توان چشم را بر روی حقیقت بست؛ کافیست بدانیم امروزه از علوم انسانی در جهان بهره گرفته می شود.
در واقع نگاه حکومت به علوم انسانی، نگاهی ابزاری است برای ترویج ایدئولوژیک اسلامی؛ آن هم در بطن جامعه فرهنگی! اما  حاکمیت عقل گریز باید بداند یک دانشجو و پژوهشگر به این توجه نمی کند چه کسی مطلبی را گفته و نوشته است، بلکه می بیند چه چیزی گفته است و از دستاوردهای آن بهره می گیرد و هیچ اشکالی ندارد اگر نویسنده کتابی که می خوانیم، فردی خارجی باشد.





 

۱۳۹۱ دی ۲۱, پنجشنبه

علی مطهری : البته من جبهه رفته‌ام. منتها برای سخنرانی نه برای جنگ.

گزارش گر روزنامه مشرق: شما جبهه نرفته اید، درست است؟، و اگر احیانا دوباره جنگ بشود عازم جبهه می شوید
 
مطهری: “بله، البته من جبهه رفته‌ام. منتها برای سخنرانی نه برای جنگ. علت اینکه من نرفتم همین مسئله آثار پدر بود که به شدت مشغول تنظیم آنها بودم. و یکی دو بار هم که به صورت جدی عازم رفتن شدیم، دیگران مانع شدند و گفتند شما که پدرتان شهید شده نیازی به رفتنتان نیست. ولی من دوست دارم اگر بناست یک وقتی جنگ شود آدم مثلا در جنگ با اسرائیل شرکت کند و شهید شود .”
آخر این بابا، چرا بایستی به جبهه می رفت؟. جبهه رفتن و کشته شدن کار آخوند نیست. آخوند و خانواده آنان مفتخوران جامعه اند و فقط اهل هرف یامفت زدن، و گمراه کردن مردم. چرا باید یک بچه آخوند به جبهه رفته و کشته شود؟. برای چی؟ .

۱۳۹۱ دی ۱۸, دوشنبه

صادق لاریجانی :قوانین اسلامی از جمله در مورد اعدام در واقع ارزش‌های اسلامی تمام مسلمانان جهان است.

لاریجانی می‌گوید: پاره‌ای از قوانین و مقررات مربوط به اعدام، قوانین خاص جمهوری اسلامی ایران نیست و تمام مسلمانان به آن معتقد هستند. او از دیگر کشورهای اسلامی که در آنها نیز اعدام انجام می‌شود می‌خواهد نسبت به اینگونه تعرض‌ها به قوانین اسلامی سکوت نکنند.”



اعدام به معنایِ ستاندن جان یک انسان است؛ آدمی هر چند خطاکار و گمراه و جنایتکار، شایسته کشته شدن به دست انسان های دیگر نیست. اگر فَردی قَتلی مرتکب شده و جان یک یا چند نفر را گرفته، شاید در نظر مردمان شایسته زنده ماندن نباشد ولی آنچه منطق و انسانیت حُکم می کند این است که وی خطاکار است و بایستی مجازات شود.
مجازاتِ اعدام برای افرادِ خاطی فقط در کشور عقب افتاده و اسلام زده  به چشم می خورد و ممکن نیست که در یک کشورِ سکولار دموکرات و متمدن با سطح فرهنگی بالا و جامعه ای با سواد و مُدرن، قوه قضاییه دستور به اعدام و قتلِ انسانی را بدهد.
شوم بختانه ایران ویران اسلامی ما امروز بَعد از چین، مقامِ شَرم آور دومی را در زمینه اعدام انسان ها به خود اختصاص داده است؛ به راستی چه بر سر ما مَردم آمده که فرزندانِ این آب و خاک پُر گوهر که صاحب غنی ترین و کهن ترین فرهنگ و تمدن دنیا می باشند، امروزه نه تنها در برابر این قوانین ارتجاعی مذهبی نمی ایستند، بلکه خود نیز همراه روحانیون شده و با شنیدن خبرِ اعدام به وَجد می آیند؟
رئیس قوه قضاییه ایران زمین، آن روحانی بی سواد و بی هنر و تن پَرور، اعدام را یکی از ارزش های اصلی اسلام و تمامی مسلمانان جهان می خواند؛ از نظر او که یک مسلمان واقعی است و سال ها درسِ فقه اسلام خوانده و به روشنی از مردم عادی کوچه و بازار، بسیار بهتر و بیشتر اسلام را می فهمد و درک می کند، اعتراض به حُکمِ اعدام، تعرض و توهین به ذاتِ پاک اسلام است.
بی شک دیگر روحانیونِ دین فروش نیز با وی همسو بوده و دیدگاه ضد انسانی وی را نه تنها تأیید کرده، بلکه در راهِ گسترش اینگونه اندیشه های پلید و ترسناک از راهِ سخنرانی بر روی منبرهای شان، کوشش می کنند. به راستی چرا جان و شرافت انسانها در دین اسلام . کمترین ارزش و جایگاهی ندارد؟ این در حالی است که به گفته یک مسلمان راستین، اعدام که به معنایِ کشتنِ یک انسان است، از جایگاه والایی برخوردار


۱۳۹۱ دی ۱۶, شنبه

کشتار جمعی زندانیان سیاسی به عنوان قاچاقچی در ایران

رژیم اسلامی برای بقا و پایداری خود از هیچ جنایتی رویگردان نیست. آن چه برای رژیم اهمیت دارد، نبودن هرگونه مخالف سیاسی و نفس کشی است که به روش دیگر می اندیشد و یا به راه دیگری می پردازد.

 
خمینی در همان سال نخست حکومت خود بارها به شکستن قلمها، و خفه کردن صداها دستور داد و همواره نگران و پشیمان بود که چرا همه مخالفان راه و روش خود را در ماههای اول حکمرانی اش نابود نکرده است.
 دستور کشتار جمعی سال 1367 چندین هزار نفر از زندانیان سیاسی از جوان های برومند میهنمان، کشتار زندانیان سیاسی در سراسر کشور به اتهام ” محارب با خدا “، ” اقدام علیه امنیت کشور”، ” توهین به مقدسات”، ” توهین و جسارت به مقام رهبری”، ” ارتداد و بازگشت از دین”، ” مفسد فی الارض” و یا کشتار در زیر شکنجه به بهانه سکته قلبی، خودکشی و دهها ترفند دیگر، نموداری از خودکامگی و سیاست های آدم کشی و ضد انسانی این رژیم است.
راه دیگری که رژیم برای تصفیه مخالفان سیاسی خود در پیش گرفته و همچنان بدان عمل می کند، کشتار جمعی زندانیان سیاسی به عنوان قاچاقچی،  خرید و فروش پخش و توضیع تریاک و هروئین ، و مانند آنست. برکسی پوشیده نیست و بیشتر مردم می دانند با توجه به این که مرزها در اختیار و در زیر نفوذ و قدرت پاسداران و و ابستگان رژیم است، قاچاق سالانه صدها تن مواد مخدر به کشور نمی تواند کار افراد عادی و قاچاقچی معمولی باشد. به گفته دیگر گذراندن کامیون هایی پر از تریاک و مواد دیگر از مرز افغانستان به درون ایران، و اعتیاد و از پای در آوردن چند میلیون نسل جوان کشور، تنها به خواسته و کمک پاسداران مرز بان و گروههای همکار با آنان امکان پذیراست.
در کشوری که دست آبتابه دزدان را قطع میکنند  ولی هرکدام از افراد رژیم، وابستگان، و هم پالکی های آنان میلیون ها دلار پول از جیب ملت و بیت المال را دزدیده در حساب بانکهای خارجی ذخیره کرده اند، در مورد قاچاقچیان نیز نمی تواند برخورد بهتری بشود. چنانکه کسانی را برای داشتن و یا خریدن چند مثقال تریاک به دار می زنند، ولی در گوشه و کنار خانه هر آخوند، حاجی بازاری، امام جمعه، سربازان امام زمان، شماری پاسدار، بسیجی، تریاک و مواد دیگر فراوان و در دسترس همگان است.
در ایران در سال گذشته ۶۰۰ نفر سر به نیست شدند

۱۳۹۱ دی ۱۵, جمعه

ایران زمین همچون گلستانی بزرگ و زیبا می ماند که هر یک از اقوامِ ایرانی، یک بخش از این بوستان را تشکیل می دهند

کشورِ بی دفاعِ ما ایران که یادگارِ هزاران سال مُبارزه، دلاوری، جان فشانی و فداکاریِ نیاکانِ ماست، امروز همچون شُوالیه ای زخم خورده است که از اسبِ خویش نیز افتاده و بی پناه و بی سلاح نقشِ بر زمین شده و مورد حمله هر آدمک بی سر و پایی  قرار می گیرد و توانایی دفاع از خود را ندارد.
 

 
ایران زمین که مهد فرهنگ و تمدن دنیاست و هزاران هزار سال است که همچون دماوند حتی در بدترین شرایط استوار و مُحکم ایستاده و در برابر هر تهاجم و حمله خارجی به کمک مردمان دلاوری که در دامان پَرورانده مقاومت نموده است؛ امروز تمامیت ارضی اش از سویِ مُشتی آدمک فرومایه که ایران بدان ها هستی و هویت بخشیده، مورد تهدید و حمله قرار گرفته است.
عده ای مردمان کَم خرد و بی هویت و خود فروخته گِرد هم آمده اند و با جعل و تحریف تاریخ، تلاش می کنند تا برای خود هویتی تازه ساخته و خود را ملتی! تحتِ استعمارِ ایران نشان دهند؛ این در حالی است که ایشان هرگز ملت نبوده، نیستند و نخواهند بود و تنها بخشی از ملت بزرگ ایران می باشند.
ملت بزرگ ایران از اتحاد و همدلی و یکرنگی اقوام مختلفی همچون آذری ها، فارس ها، کُرد ها، لُر ها، بلوچ ها، عرب زبان ها، مازَنی ها و… تشکیل شده و این پنداری بسیار پوچ است اگر هر کدام از این قوم ها، برای خود اعلام استقلال کرده و خوستار جدایی از مامِ میهن باشند.
ایران زمین همچون گلستانی بزرگ و زیبا می ماند که هر یک از اقوامِ ایرانی، یک بخش از این بوستان را تشکیل می دهند؛ بنابراین ایران بدون وجود حتی یکی از این اقوام دیگر میهن ما نیست و هر یک از آن قوم های شریف نیز که از این مملکت جدا شوند، بسیار پوچ، بی ارزش و بی هویت خواهند گشت.
آن تجزیه طلبان خرد باخته و بی دانشی که دلیل جدایی طلبی شان را فاشیسم فارس! می خوانند از اندک شعور، فَهم و انسانیت بی بهره اند؛ باید بدان ها گفت که ای خائنین! مگر در طی سه دهه گذشته، تنها کُرد ها، بلوچ ها و یا آذری ها بوده اند که به آن ها ظلم و ستم روا شده؟ مگر تمامی مردم ایران غرق در خوشبختی و رفاه و امنیت و آسایش بوده اند و فقط آن چند قوم بوده اند که در زجر و بد بختی و بینوایی دست و پا می زدند؟
زندانیان عقیدتی – سیاسی را فقط کُرد ها و آذری ها و بلوچ ها تشکیل می دهند؟ آیا از فارس ها، لُر ها، شمالی ها و…کسی زندان نرفته و یا اعدام نشده است؟ این چه منطقِ غلطی است که ظلم روا داشته شده به مردمان را به گردنِ ایران می اندازند؟ ایران بدیشان ستم کرده و یا رژیم حاکم بر ایران که اتفاقن رهبرش نیز اهلِ آذربایجان است؟
هر ظلمی شده و هر ستمی که روا گشته، برای تمامی ملت ایران بوده و اینکه سنگدلی و جنایات حکومت اسلامی را به مامِ میهن ارتباط دهیم و ایران را گناهکار بدانیم و این سرزمین را به خاطر شرایط اسفناکِ موجود لعن کرده و تَرک گوییم، عینِ حماقت، نادانی و خیانت است. حفاظت از تمامیت ارضی ایران در هر شرایطی، در اولویت قرار داشته و دارد و حفظ وجب به وجبِ این خاکِ پُر گوهر و گرانقدر وظیفه هر ایرانی با شرف و میهن دوستی با هر زبان و رنگ و لهجه ایست؛ تمامیت ارضی ایران خطِ قرمز مشخص تمامی ایرانیان با هر باور سیاسی و عقیده دینی است و وای بر حالِ مزدورانی که خیال خام تجزیه این سرزمین را در سَر های شان می پرورانند.
کیسه های خون و کمک های مَردمی که از سراسر ایران زمین به سویِ زلزله زدگان آذربایجان فرستاده شد و همچنان نیز می شود، خاری است در چشمان کور شده تمامی تجزیه طلبانِ بی هویتی که شرافتِ خود را به هیچ فروخته و طوقِ مزدوری غرب را به گردن آویخته اند.
ما ملت هایی به نام فارس، آذری، کُرد، بلوچ و… نداریم و تمامی ما در کنار یکدیگر و با هم، ملت بزرگ ایران را تشکیل می دهیم؛ حال آن هایی که با تحریف تاریخ و ساختِ تاریخی دروغین، سعی دارند که خود را تُرک و از نسل گرگ ها و مغولان بخوانند، باید بدانند که صدام حسین با تمام ثروت و نیروهای نظامی اش حتی نتوانست یک سانتی متر از خاک ایران زمین را جدا کند و مردم شریف ایران با هشت سال جان فشانی و از خود گذشتگی، درسی تاریخی به وی و هر مزدور دیگری که خیالِ تجزیه ایران دارد را دادند.


۱۳۹۱ دی ۱۴, پنجشنبه

سکوت ما را دلیل نادانی و نفهمی امان می دانند

گویا ما ملتی هستیم که به سکوت عادت کرده ایم. سکوت در برابر آنچه را می شنویم، و سکوت در برابر آن چه را می بینیم.


 
شاید سکوت را بتوان رضایت و خشنودی از پذیرش حقیقتی دانست و یا سکوت نشانه بی اعتناء بودن به آنچه در کنارمان می گذرد، و یا نشانه ترس است. در هرحال، و در هر مورد سکوت در برابر یک گفتار و یا رفتار نادرست، می تواند همکاری و همراهی با آن به شمار آید.
هنگامی که به تاریخ گذشته کشورمان نگاه می کنیم می بینیم که ما همواره در برابر عملکرد بی مورد و یا گفتار نادرست دیگران از خود واکنشی نشان نداده ایم. همین بی اعتنائی و بی توجهی موجب گردیده که دیکتاتوری و خرافات با یکدیگر و یا جدا از هم بر ما حکومت کند و نتوانیم از خود اراده و یا واکنشی نشان دهیم. ۱۴۰۰ سال می گذرد که خرافات دینی را به مغزمان فرو کردند. نیاکان ما برای چند سده از خود پایداری نشان دادند و در هر زمان سکوت را شکستند و اعتراض خود را نشان دادند. ولی رفته رفته، ما با سکوت خود، پذیرفتن و تسلیم بودنمان را در برابر آنچه دیدیم و آنچه شنیدیم آشکار ساختیم.
دکتر سید محمود احمدی نژاد هم که سالیان زیادی در کنار و زیر دست علمای اعلام مطالعاتی داشته، بیکار ننشسته و گهگاهی نظریات علمی خود را ارائه می دهد. این دانشمند نظریه پرداز که اکنون ۸ سال است سکان کشتی لرزان ما در این دریای پر تلاطم را به دست گرفته، علاوه بر تاراج و غارت بیت المال و حاتم بخشی، تا کنون تلاش کرده است تا از هذیان گویی و خرافه پردازی از آخوندهای خودمان نیز پیشی گیرد.
او از سکوت، و خوش باوری ملت کشتی به گل نشسته و امت خرافات زده خردباخته همچنان بهره برداری می کند. سفرهای پر سر و صدا و پرخرج او به استان ها، و سفرهای تبلیغاتی  پر هزینه سالیانه او با یال و کوپالش به نیویورک و یا هذیان و چرندگویی و خرافات افزایی در جامعه راههایی است که برای پیشرفت خود انتخاب کرده، و کشورمان را با دزدی ها و غارتگری های خود و بستگانش و با همکاری یک مشت آخوند ضد ایرانی به لجن کشیده است.
این آقای دروغ پرداز و فرصت طلب که از سکوت و خمودگی ما همچنان بهره برداری می کند، با شماری از بستگان، و یاران خود در این چند سال نه تنها به تاراج و غارت سرمایه های ملی ما پرداخته، بلکه پا به پای آخوندها در اشاعه و خرافه گرایی مردم سهم بزرگی داشته است. به تازگی این بابا ادعا کرده جوانانی را می شناسد که در حال راه رفتن بر روی چمن، می توانند زیر زمین و کانهای موجود در آن را ببینند.
آیا به راستی برای وقاحت و بیشرمی حد و مرزی وجود دارد؟!. این گفتار بی خردانه احمدی نژاد در مورد دیدن معادن زیر زمینی با یک نگاه، و یا آن که دخترک جوانی در آشپزخانه به غنی سازی اورانیوم پرداخته، و یا کودکی در نیویوک او را در اتوموبیل شناسایی کرده و گفته این همان احمدی نژاد مشهور است که هاله نور به دور سرش می چرخد، نشان می دهد که چگونه یک مشت شارلاتان و یا دیوانه بر سر ما و بر سرزمینمان حکومت می کنند، و سکوت ما را دلیل نادانی و نفهمی امان می دانند!. آیا جوانان ایران وظیفه ندارند که این اهریمنان و دشمنان خرد و فرهنگمان را بازنشست نموده، و به کناری بزنند؟!.


 

۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

عاقبت گرگ زاده گرگ شود.

هیچ نوزادی دیکتاتور پای به جهان نمی گذارد و در ذات خود دیکتاتور نیست.



ولی قلدری، زورگویی، خودکامگی، غارتگری، و جنایت را در مکتب متجاوزین و زورگویان فرا می گیرد. این آموزش زورگویی ممکن است از خانواده، مدرسه، مکتب، پای منبر، و یا از کتاب، فیلم، داستان، رهبران و پیشوایان زورگو، و یا از گذشتگان به فرد و مردم رسیده باشد. آن چه بدیهی است آنست کمتر دیده شده که از یک پدر و یا مادر خودکامه و دیکتاتور، فرزندانی دموکرات و مردمی پرورش یابد. زیرا نخستین آموزشگاه نوزادان، محیط خانواده است.
هرگز این چنین نیست و نباید انتظار داشت که از جانی و غارتگر، فرزندی درست و صالح پدید آید. چنان که اگر از هیتلر و استالین فرزندانی به جای مانده، نمی توانند دموکرات و مردمی باشند. به گفته دیگر، “از کوزه همان تراود که در اوست”، و یا “عاقبت گرگ زاده گرگ شود..”.
در این باره در کشور خودمان می بینیم که از سران حکومت جنایتکار، فرزندانی بسی جنایت کارتر، و غارتگرتری چون مجتبی خامنه ای  به وجود آمده اند. نتیجه و ثمره  هاشمی رفسنجانی چپاول گر و آدم کش نیز فرزند و یا فرزندانی غارتگر و احتمالن آدم کش است. از تازی زاده ضد فرهنگ ایرانی مانند مرتضی مطهری نیز فرزندی مزدور حکومت و ضد فرهنگ ایرانی بنام  علی مطهری پدید می آید.


 

۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

زهرا سجادی : اگر دختری به سن ۴۰ سالگی برسد، چون سن عقلی او کامل شده است، می‌تواند خودش برای خروج از کشورتصمیم بگیرد

زهرا سجادی معاون امور خانواده مرکز امور زنان ریاست جمهوری روز جمعه ۱۷ آذر ماه گفته است: “اگر دختری به سن ۴۰ سالگی برسد، چون سن عقلی او کامل شده است، می‌تواند خودش برای خروج از کشور برای مواردی مانند فرصت‌های مطالعاتی و اخذ تخصص تحصیلی تصمیم بگیرد، اما دختران زیر ۴۰ سال از نظر شرعی نیز مجاز نیستند که بدون اذن ولی گذرنامه دریافت و از کشور خارج شوند.”

 
حتی یک بیمار جنسی، با اختلالات روانی بسیار، در کثیف ترین توهمات غیرانسانی و کثیف خود، هرگز چون قانونگذاران و مسئولین حکومت اسلامی حقیر و پست نخواهد اندیشید. اظهار نظر توهین آمیز و شرم آور زهرا سجادی ( معاون امور خانواده مرکز امور زنان ریاست جمهوری) در باره‌ی سن عقلی زنان غیر قابل باور و به اظهار نظر مجنونی می ماند، که در جلوی آینه عمر بیهوده و از دست رفته اش ایستاده، و در حسرت از آرزوهای جوانی اش خزعبلاتی غیر عاقلانه با خود زمزمه می کند. شاید به امید اینکه به بیهودگی عمرش در آستانه ۴۰ سالگی، معنایی دروغین ببخشد!.
کوته فکری  زهرا سجادی نشات گرفته از افسردگی و نداشتن اعتماد به نفس زنانیست، که در خانواده های مذهبی بدنیا آمده اند. تمام عمر را در پارچه های سیاه چادر بدون بهره وری از رنگ ها و آرایش و نشاط ذاتی یک زن به پایان می برند. در خیل زنان و صیغه گان همسران یا پدران چندزنه خود همواره مورد تحقیر قرار گرفته اند، و حتی زمانی که به دلیل نسبت های خانوادگی به منصبی می رسند برای حفظ آن منصب حاضر به هرنوع اظهار نظر و عمل رذیلانه بر ضد همنوعان خود هستند. همواره در لابلای گفته های چنین زنانی، می توان عقده های عمیق و نارسایی های روانی شدید، ناشی از خانواده های نابسامان مذهبی را تشخیص داد. چنانچه چندی پیش فاطمه آلیا نماینده مجلس : فحاشی مرد به زن خشونت نیست !. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…