دشمنی حکومت با علوم انسانی و به طور کلی علم و دانش امر تازه و پیچیده ای نیست. سردمداران نظام ضد دانش و علم ایران با بهانه این که سرچشمه علوم انسانی، غرب بوده است به جان این علم افتاده اند. در واقع ترس رژیم از این است که مبادا با آشنایی دانشجویان با مبانی علوم به اصطلاح غربی، به اسلام و انقلاب ضربه وارد شود.
از آن جایی که دانشجوی علوم انسانی، منطق را سرلوحه کار خود قرار می دهد، مشخص است که رژیم به مخالفت با آن بپردازد. حاکمیت بارها با انتقاد از وضعیت علوم انسانی به مخالفت با ترویج اندیشه های غربی پرداخته است. انتقادات مسئولان رده بالای نظام از جمله شخص رهبر از آن جمله اند.
و اما ترفندی که رژیم برای خنثی کردن اثر علوم انسانی به کار بسته، طرحی است با نام بومی سازی علوم انسانی که هدف از آن حذف و پاکسازی دروس وارداتی از غرب و جایگزین کردن اصول اسلامی و انقلابی که منافاتی با عقاید و ارزش های حاکمیت ندارد، می باشد.
نکته ای که طرفداران بومی سازی علوم از آن غافل اند، این است که نمی توان جلوی ورود تولیدات فرهنگی را گرفت و علم حد و مرز نمی شناسد. در طی قرن هفدهم میلادی، همزمان با شکوفایی علم و دانش در غرب، آثار بوعلی سینای ایرانی در اروپا ترجمه و در دانشگاه های اروپایی تدریس می شد. به درستی که نمی توان چشم را بر روی حقیقت بست؛ کافیست بدانیم امروزه از علوم انسانی در جهان بهره گرفته می شود.
در واقع نگاه حکومت به علوم انسانی، نگاهی ابزاری است برای ترویج ایدئولوژیک اسلامی؛ آن هم در بطن جامعه فرهنگی! اما حاکمیت عقل گریز باید بداند یک دانشجو و پژوهشگر به این توجه نمی کند چه کسی مطلبی را گفته و نوشته است، بلکه می بیند چه چیزی گفته است و از دستاوردهای آن بهره می گیرد و هیچ اشکالی ندارد اگر نویسنده کتابی که می خوانیم، فردی خارجی باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر